نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد (1)
آری این وعده حتمی چو عیان خواهد شد
تو مباشی نگران از ستم اهل جفا
چشم ما هم به جمالش نگران خواهد شد
غم مخور از گذر عمر به دوران شباب
قسمت و لطف الهی به همان خواهد شد
قلب عالم ز فراقش شده چون زار و نحیف
نور مهدی به رگش چون شریان خواهد شد
به جهان خفه از مستی و بیداد و جفا
انفجاری به زمین و به زمان خواهد شد
خوش سرا ای دل حسرت زده از نغمه یار
نغمه ای بر نفس پیر و جوان خواهد شد
1-- استقبال از بیت معروف حافظ
کاش این شبها در حرمت بودم و در سوگت اشک ماتم می ریختم ، کاش در صحن سقاخانه ات بودم و به قربان کبوتران حرمت می گشتم، کاش با زائران و خادمان دلسوخته ات همراه می شدم و در عزایت سوگواری می کردم ... شهادتت تسلیت باد ای امام مهربان من ....
گرچه در سوزت هماره مست و گریانم رضا
هست نام و یاد تو آرامه جانم رضا
دورم از صحن و سرایت ای امام مهربان
لیک آن عطر حریمت ، نور چشمانم رضا
هر شب و روزم بیاد نرگس چشمان تو
غرق اشک و آه چون رود خروشانم رضا
قبله من مشهد و صحنت حریم خانه ام
من که از دوری روی تو پریشانم رضا
هر کجا رو می کنم نام تو خوش جلوه گر است
من به قربان صفایت ، ماه تابانم رضا
می شود روزی خطابم تو نمائی "خادمه "
من فدای این خطابت ، جان جانانم رضا
من سلام خواهرت را می رسانم سوی تو
کاش می شد بشنوم نام تو با جانم رضا
جان به قربان علی موسی الرضا و خواهرش
من ز عشق پاکتان لبریز بارانم رضا
در فضای صحن تو احساس رحمت می کنم
کی شود آخر ببینم عشق و سامانم رضا ؟
در فراق تو چه شبهایی که با اشک مدام
خسته و دلبسته و محزون و گریانم رضا
۵ اسفند ١٣٨٧
میلاد بابایت بود رحمت کریمه
چشم شما روشن از این برکت کریمه
جانم فدای آن اب نیکو خصالت
بابای تو سرمنشا وسعت کریمه
بابای تو نور امید شیعیان است
جدش بود سرچشمه خلقت کریمه
بابای تو شمع وجود آفرینش
مهرش بود گلواژه صفوت کریمه
من خادم بابا و آن زیبا رضایت
خدمت به درگاه شما ، قدرت کریمه
عشق شما در جان من ریشه دوانده
عشق شما الحق بود زینت کریمه
امشب دلت از این ولادت شادمان است
جانم به قربانت گل خلقت کریمه
میلاد امام رئوف و مهربانمان ، حضرت امام موسی ابن جعفر مبارک باد ، بویژه به دختر عزیزشان بانوی گرامی ، حضرت معصومه سلام الله علیها
تقدیم به ساحت مقدس دخت گرامی ابا عبدالله الحسین علیه السلام
حضرت رقیه سلام الله علیها.....دختر داغدار سید الشهداء ، این تحفه ناچیز را از ما بپذیر....
چشمهای اشکبارت کربلایی دیگر است
گریه های جانگدازت نینوایی دیگر است
قطره قطره شبنم زیبا گل چشمان تو
عاشقان این حرم را چون فراتی دیگر است
لطمه بر صورت مزن ای دخت غمدار حسین
دستهای کوچکت حقا بیانی دیگر است
از چه رو پرهیز داری دخترم از شرب آب
این کرامت در وجودت افتخاری دیگر است
چیست آن ابر سیه بر صورت رخشان تو
این مه تابان پدر را برگ یاسی دیگر است
آه ای بانوی من آن گوشوارت را که برد ؟
آن سرشک خون فشانت غمگساری دیگر است
نزد عمه بر مکش فریاد آهنگ حزین
کاین غم و این غصه بر زینب عزایی دیگر است
وای بر آندم که بر راس پدر چشمت فتاد
آن نگاه آتشین آتشفشانی دیگر است
دخترم بنگر که بابا چون تو را می خواندت
پاک کن اشکت که بابا را نگاهی دیگر است
دم مزن از غم که بابا سوی تو رو کرده است
خنده پاک تو چون نوشین دوایی دیگر است
گر تو بنشینی به نزدیک سر پاک پدر
هر کلام دُرّ فشانت را سلامی دیگر است
بر لب و گوش پدر چون کرده ای راز و نیاز
این نوایت بر پدر شیرین زبانی دیگر است
راز بگشا با پدر برگو تو از طیّ سفر
این روایت با پدر زیبا کتابی دیگر است
آنقدر نجوا مکن با موی خونین حسین
این ندای عاشقانه از جهانی دیگر است
صوت قرآن پدر را چون شنیدی از لبش
بوسه بر لب زن که این صوت از لبانی دیگر است
از پدر پنهان کنی خار فرو رفته به پا
در طریق عشقبازی این مرامی دیگر است
از چه رو پنهان نمایی گونه ات از دیده اش؟
آفرین بر غنچه زهرا که این زیبا حیایی دیگر است
بازگو با ما رقیه از پدر حاجت چه بود ؟
این چنین بوسیدنی را رمز و رازی دیگر است
وه چه خوش بردت پدر با خویش نزد کردگار
این چنین پیمودنی بر رسم و راهی دیگر است
ای خوش آنروزی که در آغوش گیرم قبر تو
این سعادت مر مرا چون آرزویی دیگر است
٢٠ بهمن ١٣٨۶
حیف از آن دانه های پر رمز و راز اشک نیست که جز در طریق محبت اهل بیت از دیده ها جاری شود ؟
حیف از آن دانه های ناب نیست که جز برای مصیبت ابا عبد الله از چشمها ببارد و.... شاید راز آفرینش اشک همین بوده.... تا ما را پیوند زند به عشقی که هر چه در آن پیش می رویم تشنه تر میشویم و هر چه عاشقتر می شویم بی تاب تر ..... چند خط زیر را به محضر ابا عبد الله الحسین و یاران با وفایش تقدیم می کنم .... شاید به حقیر نظری کنند ....
من غمی دیگر ندارم اشک من مال شما
غصه ای دیگر ندارم اشک من مال شما
من بجز نور خدا ، پیغمبر ختم رسل
رهبری دیگر ندارم اشک من مال شما
من بغیر از فاطمه ام ابیهای پدر
تاج سر دیگر ندارم اشک من مال شما
من بجز دست علی ، آن فاتح روز نبرد
یاوری دیگر ندارم اشک من مال شما
جز حسن آن نور چشم گلشن آل علی
نور چشمانی ندارم اشک من مال شما
من به غیر از آن حسین و یاوران پاک او
شاهدی دیگرندارم اشک من مال شما
من بجز سجاد اطهر ، زینت اهل دعا
زینتی دیگر ندارم اشک من مال شما
من بغیر از باقر علم نبی ، آن عالم آل نبی
سروری دیگر ندارم اشک من مال شما
من بجز آن صادق آل محمد از وفا
صادقی دیگر ندارم اشک من مال شما
موسیِ کا ظم بود مولا و آقا و امام
من گُلی دیگر ندارم اشک من مال شما
جزرضای مهربان ، راضی به تقدیر خدا
من شهی دیگر ندارم اشک من مال شما
جز جواد متقی و اسوه جود و کرم
مُشفقی دیگر ندارم اشک من مال شما
من بجز آن دو امامان غریب سامراء
مرهمی دیگر ندارم اشک من مال شما
من بغیر ازحجت حق مهدی صاحب زمان
حجتی دیگر ندارم اشک من مال شما
غیر آن بانوی زیبا و گرام شهر قم
بانوئی دیگر ندارم اشک من مال شما
من بجز این خاندان رحمت و جود و وفا
خانه ای دیگر ندارم اشک من مال شما
مگر می شود مسلمان بود و به علی دل نبست ؟ مگر می شود شیفته محمد بود و از علی غافل بود ؟ عشق مولا با ذره ذره وجود ما عجین شده است ... مسلمانی بی علی معنا ندارد .... یا امیر المومنین عید ولایت شما مبارک باد .... چند بیت زیر را به محضر گرام شما امام بزرگوار تقدیم می کنم باشد که بار دیگر به ما اجازه پابوسی حرم شریفت را عنایت فرمائی ..... ان شاء الله ....
یا علی جان من و جانان تو
یا علی درد من و درمان تو
یا علی یاری کن و دستم بگیر
یا علی دست من و دامان تو
یا علی خاک حریمت چون زر است
یا علی فقر من و احسان تو
من به نام پاک تو دل بسته ام
یا علی پای من و ایوان تو
یا علی چله نشین صحن تو
یا علی بَست من و بُستان تو
یا علی عشق تو در رگهای من
یا علی روی من و چشمان تو
یا علی ما با ولایت زنده ایم
یا علی کام من و عرفان تو
یا علی دّر نجف مُهر شماست
یا علی اشک من و مژگان تو
من به ایوان طلا خو کرده ام
یا علی شعر من و دیوان تو
" من یمت " صبر دلم را دل برده است
یا علی مرگ من و پیمان تو
یا علی در انتظار رحمتم
یا علی ظرف من و میدان تو
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
یا علی مِصر من و کنعان تو
یا علی، ذکر سحرگاه من است
یا علی ذکر من و قرآن تو
چند روزپیش در یکی از وبلاگها مطلبی در باره بیت النور یا محل عبادت حضرت معصومه سلام الله علیها خوندم که بسیار جالب بود . چند بیت زیر رو به همین مناسبت و نیز میلاد باسعادت آن عزیز سرودم . باشد که عیدی ما از کریمه اهل بیت خدمتگزاری در آستان گرانقدر اهل بیت باشد . ان شاء الله
به بیت النور تو مسرور گشتم
به میلاد گلت مبرور گشتم
به دنیا آمدی بانوی خوبم
به این لطف خدا مشکور گشتم
گل عشقت به قلبم غنچه کرده
ز هر چه غیر تو من دور گشتم
عزیزی و به قلبم خانه کردی
به مهمانداریت من نور گشتم
کریمان را یکایک سروری تو
به این فضل و کرم منصور گشتم
چرا دنیا نداند من چگونه
به لطف خاص تو معمور گشتم؟
الا معصومه موسی الرضائی
به این دلدادگی مغرور گشتم
خدا داند که در شبهای غربت
به سینای حریمت طور گشتم
به یمن پاکی و فیض حضورت
ز هر آلودگی من دور گشتم
به روز جشن میلاد شریفت
ز عشق غیر تو مستور گشتم
برای نشر نیکیها و لطفت
ز سوی حضرتت مامور گشتم
شدم مدیون تو بانوی خوبم
ز دنیای دنی منفور گشتم
جلوۀ جانانه
ماه رمضان تشریف فرما شد . همون ماهی که آدم خیلی راحت تر با خالق خودش درد و دل می کنه . قربونت برم خدای من که تو عالم تکی . حقا که لنگه نداری . حقا که هر کس به تو پیوست از همه چیز و همه کس رها و آزاد شد . قربون تو ای خدای من که عشق به تو ، بزرگترین مایه آرامش روح و قلب آدمهای تنهای این دنیاست ..... قربونت برم خدای من که بنده خوبت آقای حسن زاده آملی چه زیبا با تو درد و دل می کنه .....
تا از ازل یک جلوۀ جانانه کردی
فرزانگان دهررا دیوانه کردی
از عقل اول تا هیولای نخستین
منقونش از آن نرگس فتّانه کردی
از بهر صید طائران گلشن قدس
از خطّ وخالت طرح دام و دانه کردی
دانی چه با ما ای در یکدانه کردی
تا بر رخت آن زلف مشکین شانه کردی
پروا نکردی هیچ از پروانه سوزی
کاینسان بدورت جمله را پروانه کردی
پیمان گرفتی اول از دردی کشانت
وانگه یکایک را سر پیمانه کردی
آن مستطیع را بهر طواف خانه خواندی
این مستکین را مات صاحبخانه کردی
در حیرتم با آن همه جاه وجلالت
اندر دل بشکسته ام کاشانه کردی
دادی حسن را آنچنان سوز وگدازی
کورا حریف استن حنّانه کردی
یا ابا صالح المهدی
رحلت جانگداز عمع گرامیتان را به ژیشگاه شما تسلیت عرض می کنم
شبه ابیات زیر را از زبان بانوی مصیبت کشیده کربلا زینب سروده ام که وقتی برای اولین بار پس از عاشورا بر سر مزار برادر می نشیند ، چگونه با او نجوا می کند ..... باشد که مقبول درگاه این بانوی بزرگوار قرار گیرد ......ان شاء الله
بهر دیدار تو با سینه زار آمده ام
از غریبی سفر ، روی نزار آمده ام
من عاشق نتوان طاقت دوری رخت
به تمنای تو با قلب فکار آمده ام
حسرت روی تو و بوی تو و صوت حزین
اینهمه در طلبت زار و نزار آمده ام
به یقین با خبری از سفر و سختی راه
با همه رنج سفر در شب تار آمده ام
من به قربان سر و روی تو و مقبر تو
خوب دانی که چرا اینهمه زار آمده ام
جان من باز نپرسی ز جدائی عزیز
بی رقیه همه با سختی کار آمده ام
ای فروغ رخ تو شمس دل آرای جهان
به فروغ رخ تو اینهمه بار آمده ام
ای نفس باز بگو از جگر تشنه به آب
من به ذوق نفست یکه سوار آمده ام
ای حریم حرمت منطقه عشق خدا
من به عشق حرمت موج سوار آمده ام
ای عزیز دل تو دست علمدار خدا
بهر بوسیدن آن یکه سوار آمده ام
وه خوش آنروز که در بحر تو گردم سر مست
من زینب به تمنای تو با آه و نزار آمده ام
زهرا فراهانی - اسفند ١٣٨۶