بانوی ایرانی

این وبلاگ مجموعه ای است از نوشته های زهرا فراهانی در موضوعات مختلف

بانوی ایرانی

این وبلاگ مجموعه ای است از نوشته های زهرا فراهانی در موضوعات مختلف

اشعار میلاد حضرت مهدی ـ خرداد ۱۳۹۳


السلام علیک یا صاحب العصر و الزمان :
امّن یٌجیب خوانم در این شب ولادت 
شاید که رب سبحان ، حاجت کند اجابت 
بشنیده ام که مولا در آن شب نهایی 
امّن یُجیب خوانَد با سوز و با انابت 
امّید دارم امشب با ندبه های شیعه 
مولا کند به روح و بر جان ما عنایت 
مضطر شده خدایا ، عالم ز غیبت او 
یارب بده شفا و حاجت کن استجابت
چشمان عاشقانش کم سو ز گریه ها شد 
بر هجر او نباشد در سینه استقامت 
این خستگی دوا کن ای مقتدای مهدی 
تا عالمی ببیند روی خوش عدالت 
--------
 
یک هزار و سیصد و هشتاد سال 
دیده ام نور تو ای نیکو جمال 
بوده ای با ما و در هر لحظه ای 
خواندمت در هر زمان و هر مجال 
عاقبت می بینمت ای مهربان 
با دلی آکنده از شوق وصال 
رخ نما بر عالم عاری ز مهر 
ای تو اصل و منشأ فیض و کمال 
 هر شب و روزی به یادت کرده ام 
در همه ابیات دل ، مشق خیال
یک جهانی جستجویت کرده است
در جنوب و مغرب و شرق و شمال
گر گذاری مقدمت بر دیده ها 
ظلم و زور و تیرگی گیرد زوال 
کن اجابت بهر ما امر فرج
ای خدای صاحب منّ و جلال
----
ای صاحب هفت آسمان ، عجل لمولانا ، فرج 
بر ما رسان صاحب زمان ، عجل لمولانا ، فرج 
در شام میلاد و به این احیای شام نیمه اش 
عیدی بده بر عاشقان ، عجل لمولانا ، فرج 
-----
سلام و عیدتون مبارک
لبم خندان و عیشم بر دوام است 
که روز جمعه و جشن امام است 
خداوندا رسان این جمعه ، صاحب 
که با او شادی عالم بکام است 
-----
 
نیک می دانم بیایی از سفر
عالمی غوغا کنی از این خبر 
نیک می دانم بیایی جمعه ای 
با طلوع صبح زیبای ظفر 
نیک می دانم که جان عاشقان 
می رهانی از همه خوف و خطر 
نیک می دانم که با حکم خدا 
می زنی بر جمع نا مردان شرر 
نیک می دانم دعایم می کنی 
بهر خیرات و همه مال و ثمر 
نیک می دانم که یار این دلی 
تا کند از هر چه زشتی ها حذر 
نیک می دانم مراقب بر منی 
تا بمانم ایمن از صدها ضرر 
نیک می دانم اطاعت می کنند 
از فرامین شما ، شمس و قمر 
نیک می دانم که بی یاد شما 
عمر و سال و ساعتم گردد هدر 
یاری ام کن تا ببندم ای امام 
بر اطاعت از فرامینت کمر
نک برون از پرده شو ، خورشید جان 
تا شب تار جهان گردد سحر 
بارالها در ظهورش کن شتاب 
تا که عالم بِه شود با آن ظفر
------
گرچه بد بودم من از ایام دور 
گر چه بودم در بسی مستی و شور 
گر چه بهرت من نکردم یاوری 
گر چه من بدتر شدم  از دیگری 
لیک می دانم که کار این جهان 
فتنه ها و غارت و ظلم عیان 
جز به یمن مقدمت ای نازنین 
می نگردد پاک از این سرزمین
گر چه دارم آرزوی بیشمار 
گر چه اسب خواهشم باشد سوار
لیک در این شام و این جشن و سبو 
من فقط امر فرج خواهم از او 
نیک می دانم که گر آید  امام 
غصه و اندوه دل گردد تمام 
جان عالم ، نو بهاری می شود 
این دل و این سینه یاری می شود 
می نمایم اشک خود ، از عمق جان 
پیشکش در محضر صاحب زمان 
شاید امشب آه من گیرا شود
امر تعجیل فرج ، امضا شود 
------
روز میلادت چراغان می کنم 
یک جهان / ایینه بندان می کنم 
تا که باز آیی به صحن چشم من 
دیدگان را پر ز باران می کنم 
با نسیم عهد تو در هر سحر
صبح گیتی را بهاران می کنم 
با سرودم / شادی و عیش مدام 
بر دل آن سربداران می کنم 
ذکر تعجیل فرج با صد نوا
منجلی بر قلب یاران می کنم 
ملک هستی را به عشق حضرتت 
محفل آن تکسواران می کنم 
روح و جان خستگان انتظار 
چون شمیم سبزه زاران می کنم 
تا بیایی از سفر / محبوب ما 
عالمی را نور باران می کنم 
نیمه ی شعبان / بهار عمر ماست 
این بهاران را گلستان می کنم 
------
ای که پر شد دفترم از صد غزل بهر شما
کی اجازت می دهی جانم شود نذر شما ؟
این دل تفتیده را باران مهرت حاجت است
کی بنوشم جرعه ای از چشمه ونهر شما ؟ 
روز و شب در انتظارم آن نشانی در رسد
تا همی ساکن شوم در کوچه و شهر شما
هرچه فرمان میدهی از جان اطاعت می کنم
من فدای حکم و امر و خنده و قهر شما
از خدا خواهم بمانم زنده تا آیی ز راه
تا ببینم عاقبت آن دوره و عصر شما
-------
چه کنم گر ننمایی  به دعایی یادم ؟
چه کنم گر نشود مهر شما فریادم ؟
چه کنم بی تو به عهد غدر و ظلم و جفا
چه کنم بی تو به این شهر خراب آبادم ؟
چه کنم گر نشود دل به دعایت ، تنزیه ؟ 
چه کنم با همه تزویر و همه افسادم ؟ 
چه کنم گر نشوم لایق دیدار و حضور ؟ 
چه کنم من به نبودت ، به بدی تن دادم ؟ 
چه کنم گر ز رخم روی بتابی مولا ؟ 
چه کنم با دل سنگ و نفس شدادم ؟ 
نکنی گر تو عنایت به من ای قبله ی مهر 
بخداوند قسم ، صید همه شیادم
به دعایی بنشانم به طریق عشقت
کاش در بند تو باشم تو شوی صیادم
کاش این ماه خدایی بشود عید ظهور 
به حضورت بنمایی تو ز غم آزادم
---------
چه شود گر بشوم من به حضورت واصل ؟
به درونم بشود پرتو نورت حاصل ؟ 
چه شود گر برسد مژده دیدار ای دوست ؟
بشوم بر همه فرمان تو مولا ، عامل
نبود مهر تو گر در دل و جان شیعه 
همه اذکار و  سجود و صلواتش باطل
چه کنم تا بشوم لایق دیدار و حضور؟ 
به لب و هر نفسم بر سخنانت ، قائل
وای بر نفس بد اندیش که در غیبت تو 
شده بین من و فرمان امامم ، حائل
نظری گر بنمایی به من ای قطب جهان
هر چه زشتی بشود از دل و جانم ، زائل
ز پس پرده غیبت تو برون آ ، ای عشق
که جهانی بشود بر همه خوبی ، نائل
------
جهان را فتنه ها در بر گرفته 
شیاطین دشمنی از سر گرفته 
به شام و موصل و هم سامرایش
ز شیعه ، صد گل پرپر گرفته 
ندارد ایمنی شیعه به عالم 
تو گویی دست خود بر سر گرفته 
شرر هر دم زند بر جان یاران 
که رنگ و روی آن محشر گرفته 
نمی آید چرا صاحب ( ص) خدایا ؟ 
که روح شیعه را غم برگرفته 
نمی آید دگر بیتی به یادم 
که این سینه غمی دیگر گرفته 
------
به لبخند شما دل شاد گردد
ز هر چه غصه ها آزاد گردد 
الهی شاد باشی تا دل من 
به لبخندت همی دلشاد گردد
شود تا با حضورت ، صاحب ما ؟
جهانی عاقبت آباد گردد ؟ 
شود تا این زمین غرق مستی ؟ 
به یُمنت از ستم آزاد گردد ؟
ز حق خواهم کند تعجیل در کار 
جهان عاری ز هر بیداد گردد 
به حق نیمه شعبان ، خدایا 
به دیدارش دل ما شاد گردد 
------
خانه ای هست ز بیت تو چرا غانی تر ؟
یا که از سلسله ی موی تو سبحانی تر ؟
هست آیا نفسی تازه کند این خسته ؟
لحظاتی ز تماشای تو نورانی تر ؟
باز کن پرده از آن صورت زیبا که مباد 
صنمی از رخ زیبای تو ربانی تر 
دل و دین باخته ، هر کس که نگاهت دیده 
به دو عالم نبود از تو بهارانی تر 
کشتزار دل ما تشنه ی لطف است و ندید 
مژگانی به جز از چشم تو بارانی تر 
سخنت مصحف عشق است به دنیا و نبود 
سخنی از غزل عشق تو قرآنی تر 
فاش می گویم و بر عهد و وفا پابندم 
شده ام از همه کس بهر تو قربانی تر 
به همه شهر و دیار و بلدی آیا هست ؟
گذری از گذر کوی تو روحانی تر ؟
به همه دفتر شعری که نظر افکندم 
اثری نامده از شعر تو رحمانی تر 
گشته ام هر دو جهان را و چنان در حیرت 
هست آیا به جهان از تو تماشایی تر ؟
--------
الا ای شیعه ی صاحب زمانم 
الا ای مهر تو بر روح و جانم 
تو ای جانا بدان در شام میلاد 
مبر این نکته را از ذهن و از یاد 
به وقت بیست و سه از شام جمعه 
بخوانی "الفرج " با شور و ندبه 
که گر جمعی ، دعایی را بخوانند 
وگر هر تیرگی از خود برانند 
عطاشان می کند ایزد دعاها 
به آن عشق و خلوص و آن نواها 
بخواهیم از خدا در شام میلاد 
عنایتها کند ما را به میعاد 
که در امر فرج ، تعجیل گردد 
ظهور حضرتش تسهیل گردد

---------

در روایت است که حضرت صاحب در شب ظهور ، تا سحر به دعای امن یجیب مداومت می کنند : 
بشنیده ام که شب ها ، امن یجیب خوانی 
بر ما دعا نمایی در گریه ی نهانی
نور از رخت گرفتند مهر و مه و ستاره 
در کهکشان قلبم ، خورشید آسمانی 
کی می شود اماما در کعبه ی وصالت 
روی تو را ببینم در بزم آنچنانی
غیبت نکرده ای تو از جمع یاورانت 
من از شما نهانم ، ای آنکه در عیانی 
من دل سپرده ام تا در شهر عاشقانت 
راهم دهی به کویت ای یار بی نشانی 
هر لحظه را شمارم تا از سفر بیایی
ای هدیه ی خدا و ای عشق جاودانی
------
قلب من جا مانده در کویت دگر 
من کجا بینم گل رویت دگر ؟
کی معطر می کنی این خسته را ؟
از نسیم دلکش بویت دگر 
می نمایی این دل غمدیده را 
سر خوش از آن زلف و گیسویت دگر 
با تمام عشق خود بگرفته ام 
آن کمند بسته بر مویت دگر 
همچنان در انتظار جلوه اند 
عاشقان ساکن کویت دگر
یک جهان در انتظار رؤیت است 
برفکن این پرده از رویت دگر
--------
الهی ، استجب یارب دعائی
و اذ نادیتک ، اسمع ندائی
و عجّل فی الفرج حقَّ محمد (ص)
و لا تقطع رجائی ، یا شفائی
-----
عالمی از روی ماهت بی نصیب                             قلب هستی از فراقت نا شکیب
ای شفا و مرهم و درمان ما                                   بر همه  آلام جان همچون طبیب
ای به توصیف جمال و وصف تو                               هر زبان الکنی همچون خطیب
ای که در ظلمت سرای این جهان                           بر قلوب شیعیان ، یار و حبیب
در غیاب حضرتت ، عالم شده                                 پیکری رنجور و نالان بر صلیب
دست ما گیر و به داد ما برس                               اندر این شیطان سرای پر فریب
بر درون ما ز ما عالمتری                                   ما ز تو دور و تو بر یاران قریب
خوش سعادت مر مرا با این امام                          جان فدایت ای نگار بی رقیب
ای خدا هستی من تقدیم او                               العجل یابن الحسن /  ماه غریب
--------
دعایم ای خدا گردد اجابت ؟ 
کنم بر فتنه ها ،  من استقامت ؟ 
توانم من به راه انتظارش 
به اقعالم کنم از او اطاعت ؟
توانم من شوم نیکو  به فعل و 
به علم و گفته ی حق و عبادت ؟ 
شناسم فتنه های این زمان و  
بمانم در ره دین و ولایت ؟ 
شود آیا نماید صاحب عصر
به روح و جان من هر دم اشارت ؟
توانم با همه گفتار و کردار 
بدست آرم ز مولایم رضایت ؟
شود آیا به عهد و ندبه هایم 
شود آن حاجت اصلی اجابت ؟ 
رسد مولا ز راه و اندر این ماه
نماید بر همه عالم  امامت ؟
-------
چه شعبانی شده شعبان امسال 
که حالم بِه شده ، بهتر ز هر سال 
بگیرم فال نیک و خوش بگویم 
الهی حضرتش بینم  به این سال 
گذاری پای خود بر این دو چشم و 
بریزم پای تو این جان و این مال 
بهارانی کنی این خسته دل را 
ببخشی برترین  از حال و احوال  
به این فصل بهاری ، گر بیایی 
محوّل باشی و نیکو کنی حال 
ندارد بی تو ای مولا ، تماشا 
زمان و ساعت و هر روز و هر سال 
چه تکراری شده فصل بهارم 
سحرگاه و به شام و عصر و آصال
بیا در این بهار و با شمیمت 
اجابت کن همه امید و آمال
فدای حضرتت این دیدگان و 
همه جسم و همه اموال و آجال
-------
چه کنم گر ننمایی  به دعایی یادم ؟
چه کنم گر نشود مهر شما فریادم ؟
چه کنم بی تو به عهد غدر و ظلم و جفا
چه کنم بی تو به این شهر خراب آبادم ؟
چه کنم گر نشود دل به دعایت ، تنزیه ؟ 
چه کنم با همه تزویر و همه افسادم ؟ 
چه کنم گر نشوم لایق دیدار و حضور ؟ 
چه کنم من به نبودت ، به بدی تن دادم ؟ 
چه کنم گر ز رخم روی بتابی مولا ؟ 
چه کنم با دل سنگ و نفس شدادم ؟ 
نکنی گر تو عنایت به من ای قبله ی مهر 
بخداوند قسم ، صید همه شیادم
به دعایی بنشانم به طریق عشقت
کاش در بند تو باشم ، تو شوی صیادم
کاش این ماه خدایی بشود عید ظهور 
به حضورت بنمایی تو ز غم آزادم
------
بیا ، عالم تماشایی شده باز 
به هر کویی چراغانی شده باز 
بیا تا گلشن رویت ببویم 
همه شعرم بهارانی شده باز
-------
ای تو صاحب دولت و ای منتظَر 
کی رسد بر ما ز دیدارت خبر ؟ 
نیمه ی شعبان امسالی رسید 
کی نمایی بر دل و جانم نظر ؟ 
عالمی درگیر جنگ و دشمنیست ؟ 
کی رهانی این جهان از هر خطر ؟ 
بس که چشم شیعه ها بهرت گریست 
وه ندارد نور چشمی در بصر
اهل دنیا جملگی در فتنه و 
غارت و کشتار و طغیان و شرر
از بدی هایم ، ندارد گوییا
 ندبه ها و این دعاهایم ، اثر
در غیابت ، زندگی  بر ما  شده 
هر چه خسران و جفا و هم ضرر
عهد می بندم به این آدینه ای 
گر بیایی ، من کنم از بد حذر 
می دهم در راه پاکت ای امام 
جان و مال و هر چه اولاد و ثمر 
با زبان و گفته و کردار خود 
بر اطاعت از شما بندم کمر 
من نگردم نا امید و گویمت
کاشکی این جمعه آید آن خبر 
-------
جان و دلم ، آقای من دارد به تو دلبستگی 
این سینه ام دارد همی با نامتان پیوستگی 
گلشن بود نام شما در این کویر خسته ام 
با یاد پاکت می رود از این دل و جان ،  خستگی
-----
یک شب منور می شود از نام مهدی خانه مان
پر می شود از عطر او سرتاسر کاشانه مان 
یک شب به گوش جان رسد آوای مهدی در حرم 
عالم تماشایی شود با حضرت صاحب زمان
یک شب ندا در می رسد از جمله ی افلاکیان 
آخر رسیده دوره ی این ظلمت و جهل عیان
آن شب بخواند مهدی ام ، امن یجیب اش تا سحر
زیبا نماید عالمی با آن رخ احمد نشان
هر شب بخوانم الفرج از عمق جانم تا که او 
خواند مرا در جمله ی آن سربداران جهان
-----
سلام
شعری تقدیم به حضرت صاحب به زبان ترکی استانبولی : 
Ben ūzūrū dilerim hazrete Sahıb zaman 
ای حضرت صاحب ، من از شما معذرت می خواهم 
her gūnahı ettimi , hazrete  Sahıb zaman
که من هر گناهی را مرتکب شدم 
çok severim ben sena  ay ımamım , aşkımım
شما را بسیار دوست دارم ، ای امام من  ، ای عشق من 
şimdi bena çok bakı hazrete Sahıb zaman 
و تو اکنون بسیار به من نظر کن ، حضرت صاحب زمان
------
سلامت می کنم آقا ز جانم 
به عشق خالص و مهر روانم 
به این ماه جدید و روز جمعه 
بزن ان تاج طاعت را بنامم 
مدد کن تا به این دوران غیبت 
سلامت ماند این روح و روانم 
نگهداری نما از هر چه اشرار 
همه اهل من و هم خاندانم
بکش آن دست غیبی بر سر من 
که آنی غافل از رویت نمانم
نگاهم گر کنی ، شرمنده ام من 
منم آن شیعه ی بد ، من همانم 
برغم زشتی ام در فعل و گفتار 
تو دادی راه اصلی را نشانم 
دعا کن مهدیا ، وقت ظهورت 
به راه طاعت و ایمان بمانم
-------
ماه شادی های دینداران رسید 
نوبهار خنده بر اینان رسید 
کی شود آید ز عالم این ندا 
صاحب عصر و همه دوران رسید 
------
کاش یک کم خوب و بهتر می شدم 
کاشکی پاکیزه یکسر می شدم 
کاش بودم شیعه ای سرمست او 
کاش با او می نمودم گفتگو 
کاش این دل می شدی دربست او 
در سپاه و خانه و پابست او 
کاشکی راضی شود از کرده ام 
از همه فعل و تمام گفته ام 
کاشکی بهرم نماید یک دعا 
تا شوم آن عبد محجوب خدا 
کاشکی لایق شود چشمان من 
تا ببیند حضرت و گوید سخن 
دوستت دارم اگرچه من بدم 
یاد رویت می نمایم دمبدم 
------
 
ماه شعبان است و دلها بیقرار 
در فراق آن یگانه تکسوار 
می کنم هر شب دعا تا عاقبت 
با حضورش این دلم یابد قرار 
-------
شعری در باره حضرت صاحب الزمان به زبان ترکی استانبولی :
hazrete sahıb zamanım gelmemişti Allahım
حضرت صاحب زمان من  نیامده است ای خدای من
gōzlarımı ımamımı gōrmemişti Allahım
و ای خدای من ، چشمان من او را ندیده است
bekliyorum her zaman ben gelmesini Allahım
و ای خدای من ، هر زمان انتظار آمدنش را می کشم
ūmitim hem mahrumu hiç olmamişti Allahım
و هنوز هم امیدم نا امید نشده است ای خدای من 
-------
می رسد شعبان و قلبم ناشکیب 
از فراق روی آن ماه و حبیب
کی شود در اینچنین ماه عزیز
فرصت دیدار او گردد نصیب 
------
رزق ما هر آن و دم با مهدی است
این نغس ها دمبدم با مهدی است 
جان فدایت ای حیات و زندگی
آبرویم در قلم با مهدی است 
------
بهر ما پنج شنبه ها هم جمعه است 
شنبه و یکشنبه هم آدینه است 
هر شب و روزم بود مهدی نشان 
هر نشانی از شما ، خود  مژده است 
-------
من به هر صبحی ز هر پنج شنبه ای 
عارضم بر آن امام عسگری 
جان فدایت ای تو باب مهدی ام 
یک نظر بر شیعه ی دلخسته ای 
--------
می تپد این دل به شعبان عزیز 
ماه دوری از همه پست و حضیض 
دارم امیدی که در این ماه خیر 
روی او بینم به چشمان تمیز 
-------
عید است و دلم در تب و تاب صلوات است 
عالم همه برپا به خطاب صلوات است
اولاد علی منبع خیر و برکاتند
این نکته اول ز کتاب صلوات است
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
------
گویم به محمد ز دل و جان صلوات 
بر آل علی با همه ایمان صلوات 
این روزی من در دو جهان تا ابد است
بر احمد و هم به بیت ایشان صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

میلاد حضرت علی اکبر علیه السلام مبارک باد


دو چشمانت بمانند پیمبر 
شکوه و قدرتت  مانند حیدر 
قدم چون می زدی ، هر کس بگفته 
چه زیبا باشد او شبه پیمبر 
لبان چون می گشودی بر کلامی 
تو گویی ، این سخن گوید پیمبر 
به قربان عزیز مصطفی و 
گل زهرایی و آن پور حیدر 
علی اکبر نگو ، او مصطفی بود 
به قد و چهره و آن دیده یکسر 
فدای اهل بیت پاک احمد 
حسین و اکبر و زهرا و حیدر 
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
 
 ---------------------
 
غنچه ی هستی چو گلی وا شده 
چشم جهان غرق تماشا شده 
آمده دنیا ، نوه ی فاطمه 
شهر مدینه چه مصفا شده 
خنده به لبهای حسین آمد و
عالم قدسی به تمنا شده 
حور و ملک در شب میلاد او 
بر همه شادی چه مهیا شده ! 
سینه ز یمن قدم آن عزیز 
از همه غمها ، چه مبرا شده 
چشم ملائک به تماشای آن 
غنچه ی احمد به تماشا شده 
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
 
------
 
به مولا ، بس که اکبر نازنین است 
ز بس جانش به عطر او عجین است 
به آن صحن و سرا در کربلا ، هم 
علی اکبرش ، خوش همنشین است 
به باغ کربلایش ، هر که رفته 
گل یکدانه اش ، آن مه جبین است
فدای آن حسین و اکبر او 
که روحم بر همه مهرش رهین است 
طوافت می کنم صحن و حرم را 
که در دنیا همه عشقم همین است 
حسین و اکبر و اولاد زهرا 
به جان و روح من ، درِّ ثمین است 
الهی آخرین ماهش بیاید 
که عالم با حضورش ، بهترین است
اللهم عجل لولیک الفرج
-----
 
 
علیِّ اکبر و بس بی نظیری 
به قلبم می کنی جانا،  امیری 
ندیدم از شما در راه مکتب 
به غیر از همت و غیر از دلیری 
به توصیف کمالت ، همزبانند 
همه از مرد و زن ، خرد و کبیری 
نه تنها کربلا ، شهزاده ای ، که 
به هر عالم به نیکی ها شهیری 
فدای آن اذان و آن نوایت 
که دین را بهترین یار و نصیری 
تو ای ماه حسینی ، عیدی ام ده 
که باشم در رهت عبد فقیری 
دعا کن یا علی از بهر مهدی 
که دانم حاجت ما می پذیری 
اللهم عجل لولیک الفرج
 
-----
 
به به از این نوگل پاک رسول 
آن علیِّ اکبر و ابن بتول 
تکسوار جبهه ی عرش خدا 
آن نگار و دلبر خون خدا 
خوش شکوفا گشته گلزار نبی 
با عزیز آن حسین ابن علی 
ای علیِّ اکبر،  ای شهزاده ام 
من به درگاه شما استاده ام 
دست من گیر ای عزیز مصطفی 
حق زهرا و علیِّ مرتضی 
ما همه مفتون رخسار تو ایم 
ریزه خوار سفره ی خوان توایم 
شام میلادت ، عنایت کن به ما 
سفره ای گسترده از مهر و صفا 
بهر تعجیل فرج بنما دعا 
ای گل یکدانه ی آل عبا 
کی شود مهدی رسد از آن سفر ؟ 
در جهان ، حکمش بگردد مستقر ؟ 
اللهم عجل لولیک الفرج
 

میلاد امام سجاد مبارک

همه عالم فدای سجده هایت 
فدای آن دعا و ندبه هایت 
به قربان شما کو در همه عمر 
ز عشق کربلا کردی روایت 
بیا و روز میلادت ز اکرام 
به جان خسته ام بنما عنایت 
درونم را ز زشتی پاک فرما 
بده آن شرح صدر و هم سخاوت
مدد کن امشبی بر هر چه فعلم 
بگیرم من ز مولایم رضایت 
به گاه انتظار و عصر غیبت 
بپویم راه نیکی و هدایت 
شود نامم به جمع یاورانش 
نماید بر دل و جانم ولایت 
اللهم عجل لولیک الفرج
 
-----------------------------------
 
تو سجاد قلوب عاشقانی 
به جانها شور ایمان می نشانی 
به آهنگ دعاها در صحیفه 
غبار از هر چه دلها می تکانی 
صفا دارد نواهایت به اسحار 
که بخشد هستی و هم زندگانی 
قسم بر مادر و جدّ گرامت 
که محبوب قلوب شیعیانی 
به ذکر و هر دعا و هر مناجات 
تو گویی دیده ای آن لن ترانی 
روایت کرده ای خوش کربلا را 
به اشک و ندبه و سوز چنانی 
به هر آبی تو را بس خاطرات است 
به آن سقا و عشق آسمانی 
دعا کن بهر ما در عصر غیبت 
که جد اعظم صاحب زمانی 
اللهم عجل لولیک الفرج
 
 
-------------------------
 
 
 
دلم شیدای زین العابدین است 
که سجاد و امام مؤمنین است 
طراوت دارد آن سوز دعایش 
که محیی بر کتاب و حکم دین است
 
 
-------------------------------------------
 
یا حضرت سجاد ما ، داری خبر از حال ما؟  
از حال هر روز و شب و هر هفته و هر سال ما ؟ 
دانی که این عالم شده سرتاسرش دلخستگی ؟
دوری ز یاد سرمد و بر بیخودی پیوستگی ؟
داری خبر دنیای ما مقهور ظلم بیحد است ؟ 
غافل ز نام احمد (ص )  و هم آن خدای سرمد است ؟ 
داری خبر یارانتان در خانه های غربتند ؟ 
با ندبه و ذکر فرج ، با سوز و اشک و ماتمند ؟ 
داری  خبر دین خدا ، مظلومی اش بیحد شده ؟ 
داری خبر بدعت بپا در امت احمد ( ص) شده ؟  
امشب به حال ما همه ، سجاد ما بنما دعا 
تعجیل در امر فرج ، مولا طلب کن از خدا 
 
 
-------------------------------------------
 
 
سجده را زینت دهد سجاد ما (ع)
نام دین عزت دهد سجاد ما (ع)
با دعاهای شریفش،  آن امام 
مسلمین شوکت دهد سجاد ما( ع)
کربلا را جاودانی کرده او 
دین حق دولت دهد ، سجاد ما (ع) 
با نوای مرزدارانش (١) همی 
قدرت و صفوت دهد سجاد ما (ع)
با " ابو حمزه " چه مأنوسش شدم 
روزی و نعمت دهد سجاد ما (ع)
دلخوشم با هر چه یادش کرده ام 
بر قلم حرمت دهد سجاد ما (ع)
(١) منظور ، دعای امام سجاد برای مرزداران است
 
----------------------------------
 
امام چارم و سجاد دین است 
که مهرش در قلوب مومنین است 
به میلاد گرامش غرق شورم 
که زینت بر جمیع عابدین است 
السلام علیک یا علی ابن الحسین السجاد
۱۳ خرداد ۱۳۹۳

اشعار میلاد حضرت ابا الفضل العباس

ابا الفضل علی ، ای مهربانم 
مرا بر اصل حاجاتم  رسانم 
بده اینک صله در شام میلاد 
به این شام خوش و این جشن و اعیاد 
به آن دست خدایی اندر این شام 
گره را باز کن با مهر و اکرام 
تو باب حاجتی ، مشکل گشایی 
گره از کار مردم می گشایی 
ببر بالا دو دست آسمانی 
که باز آخر شود قفل نهانی 
تو ای باب الحوائج ، ای علمدار 
دعا کن بهر ما با مهر سرشار
السلام علیک یا ابا الفضل العباس


آبروی آب از دستان توست 
پرتو مهتاب از چشمان توست 
مُلک ایمان نقطه ی پرگار تو 
هفت گردون چون ادیبستان توست 
دست پاکت چون ستون آسمان 
گردش ایام در دستان توست 
هر چه تقدیر و قضا و حاجتی 
حلقه ای کوچک به انگشتان توست 
غیرت و مردانگی اهل حق 
جوششی از چشمه ی مژگان توست 
هر توسل بر وجود اطهرت 
شاخه ای زیبا به سروستان توست 
قامت غیرت از آن رو شد بلند 
چون که نایی در دبیرستان توست 
جان به قربان تو ای سقای عشق 
عشق هم پرورده ی دستان توست 
السلام علیک یا ابا الفضل العباس

دستهایت دست امداد خداست 
وسعتی از عرش حق تا کربلاست 
دستهایت قفل درمان من است 
آبرو و دین و ایمان من است 
دستهایت باب سّر سرمد است 
چون ستونی بر طریق احمد است 
دستهایت پایه ی عرش خداست 
حلقه ای از نای دل تا نینواست 
من دخیلم را به دستت بسته ام 
بر کمند زلف تو دل بسته ام 
دست بگشا ای ابا الفضل علی 
ای که لطف حق به دستت منجلی 
باز کن با دست خود این بسته را 
ده شفا با دست خود این خسته را 
من یقین دارم که دستت ساحل است 
چون رهاننده ز هر سوز دل است 
جان من قربانی دست شما 
این دل شوریده ، سرمست شما 
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة

ای به یاری برادر بی بدیل 
ساقی زیبای رود سلسبیل
ای که عشقت رهنمای عالمین 
ساقی محبوب  و دلبند حسین 
ای که چشمانت چو شمع آسمان 
ای شفا بخش و حبیب سائلان
دست ما محتاج دستان شماست 
چشم ما بر لطف و احسان شماست 
ای که دستانت هماره سوی حق 
چشم ما بر آن نگاهت ، مستحق 
ما به امید دعایت زنده ایم 
با نسیم عشقتان پاینده ایم 
ذکر تعجیل فرج ، مفتاح ماست 
انتظار حضرتش ، ایمان ماست 
اللهم عجل لولیک الفرج


السلام علیک یا ابا الفضل العباس
صد هلهله برپا شد با آمدن عباس 
جشن و صله برپا شد با آمدن عباس
قربان دو دست تو ای ماه بنی هاشم
آذین همه دنیا شد با آمدن عباس 
بوسیده دو دست تو ، مولا علی و روشن 
خوش دیده ی زهرا شد ، با آمدن عباس 
غرق هبه و نور است قلب حسنین امشب 
عالم چو گلی وا شد با آمدن عباس 
صاحب ( عج ) به چنین شامی ، غرق شعف و شور است 
صد هلهله برپا شد با آمدن عباس 
السلام علیکم یا اهل بیت النبوة


السلام علیک یا ابا الفضل العباس :
الهی دست تو گیرد دو دستم 
که من آن شیعه ی پر شور و مستم 
الا ای آبروی هر جوانمرد 
مرا بِهْ کن از آن چیزی که هستم 
چو نامت آمد و شد آبرویم 
ز هر زشتی و هر پستی برستم 
دو دستانت ، عصای ناتوان است 
قسم بر آن خدا ، کو می پرستم 
مرا ده آبرو در روز میلاد 
که حاجت بر دو دستان تو بستم 
الهی آمین 


به دنیا آمده اجر رسالت

سلام 
السلام علیک یا ابا عبد الله الحسین :
به دنیا آمده اجر رسالت 
امام سوم و ماه هدایت 
لبان مصطفی چون غنچه وا شد 
از این گلدانه ی باغ ولایت 
علی و فاطمه غرق سرورند 
به شمس سوم دین و امامت
به حیدر ، شیر حقی دیگر آمد 
به راه جانسپاری و رشادت 
وجودش حافظ دین خداییست
چو کشتی نجات و هم هدایت
ببوسد مصطفی آن حنجرش را
که دارد در ره دین استقامت
حسن را برترین یار و برادر 
بسان  مجتبی ، اهل سخاوت
حسین فاطمه نیکوترین است 
به خُلق و سیرت و علم و عبادت 
حسینی گر بود هر کرده ی تو 
بُود هر دم به جانت این بشارت :
حسینی مسلکان اهل بهشتند 
به ایثار و به علم و هم صداقت
قیام مهدی ما هم حسینیست 
که جانم کرده در بیتش اقامت
اللهم عجل لولیک الفرج
۱۰ خرداد ۱۳۹۳

دلم در کاظمین و با امام است

السلام علیک یا امام موسی ابن جعفر الکاظم : 
دلم در کاظمین و با امام است 
به چشمانم  همه اشک مدام است
عزادارم من امشب بر امامی 
که ماه هفتم و شمس تمام است 
تو گویی ساکنان عرش و افلاک 
به ذکر ماتمش در اهتمام است 
فدای آن امامی کو به عمرش 
به کار مکتب و علم و قیام است
چو آید نام او ، بیرون شود غم
به یادش زخم دل در التیام است
و گر باشد به بند دشمنان . هم 
به ذکر و سجده و حمد و صیام است 
ضریحش ، درگه حاجت رواییست
که مهرش بر دل و جان بر دوام است
چنین باب الحوائج را بگویید
دلم در آن حریم و آن خیام است
بگویم تسلیت بر صاحب عصر
که عالم با حضورش در سلام است
اللهم عجل لولیک الفرج