السلام علیک یا امیر المومنین
شب قدر و جهان مولا ندارد علی در این سرا زهرا ندارد
الا نفرین بر این دنیای فانی که قدر سید و آقا ندارد
الهی بشکند دستی که از کین توان غیرت مولا ندارد
ندیدی در شب هجران مولا به پای مرغکان هم نا ندارد ؟
به سوز گریه های دخت حیدر جهان تاب چنین آوا ندارد
یتیمان یک به یک در انتظارند چرا امشب کسی بابا ندارد ؟
به مسکینان و محرومان کوفه دگر امشب کسی آقا ندارد
فضای بیت حق غرق عزا شد که عباسش دگر بابا ندارد
در آن ویرانه مردی گریه می کرد دلش بی مرتضی سکنی ندارد
به این نامردمی / عالم خروشید جهان همچو علی همتا ندارد
بسوزید و بگریید و بنالید که دریای غمش سودا ندارد
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
چه شود این رمضان نوبت آخر باشد ؟
فرصت دیدن دلدار میسر باشد
کاش در این رمضان صبر نماید تقدیر
تا که تعجیل فرج / امر مقدر باشد
کاش امضا کند آن پادشه بی همتا
در شب قدر که دیدار / مقرر باشد
کاش حکم ابدی این رمضان ثبت شود
ختم غیبت به جهان / حکم مظفر باشد
کاش گویند ملایک به سراپرده ی غیب
دل شیعه ز فراقش چه مکدر باشد
کاش مهدی به شب قدر بخواهد از او
که همین ماه خدا وعده ی آخر باشد
در شب قدر خدایا تو نما تقدیرم
که مرا خدمت او / فیض مکرر باشد
۱۵ مرداد ۱۳۹۰
می شود آیا شبی مهمان افطارم شوی ؟
با حضور انورت / ماه شب تارم شوی ؟
می شود همسفره شام تو باشم ای امام ؟
وز کرامت قبله این چشم خونبارم شوی ؟
می شود شیرین کنی کامم به سوغات حضور ؟
محرم و هم مرهم این قلب بیمارم شوی ؟
هر سحر من سفره اندازم به یادت مهدیا
تا بیایی میهمان عشق تبدارم شوی
می شود در خانه من هم بخوانی یک دعا ؟
تا به آهنگ سجودت شوق دیدارم شوی ؟
کاش می شد لقمه ای گیرم برای شام تو
تا گشایی روزه ات را عشق سرشارم شوی
می شود آیا بخوانم من نمازی مثل تو ؟
تا بدست آرم دل تو / مونس و یارم شوی ؟
کاش می شد سفره ای زیبا بچینم بهرتان
تا شبی در خانه من شور گفتارم شوی
۲۳ مرداد ۱۳۸۹