یکی از نمایندگان مجلس در تازه ترین افاضات خود با اشاره به افزایش آمار طلاق در جامعه اظهار نظر فرموده اند که:
" شکستن قبح طلاق در جامعه ، عامل اصلی افزایش این پدیده اجتماعی است "
فارغ از هر گونه اظهار نظر در باره درستی یا نادرستی و علمی یا غیر علمی بودن این مطلب خطاب به این نماینده محترم ملت معروض می دار د
که :
جناب آقای نماینده ، اگر با این معیاری که شما به کار برده و افزایش یک پدیده اجتماعی را معلول شکستن قبح آن در جامعه می دانید ، پس اجازه دهید با استفاده از همین معیار نتیجه بگیریم که :
"افزایش دست درازی برخی از به اصطلاح مسوولان دولتی به بیت المال مسلمین نیز نتیجه شکستن قبح این پدیده در جامعه است ."
" گسترش مفاسد اخلاقی و مالی در بین مدیران میانی و ناکار آمدی موضوع مبارزه با مفاسد اقتصادی نتیجه شکستن قبح این پدیده در جامعه است ."
" افزایش خلف وعده تعدادی از مسوولان دستگاههای دولتی معلول شکستن قبح این پدیده در جامعه است ."
" افزایش به کار گیری انساب و اقوام مدیران در پستهای حساس به بهانه عدم اعتماد به غیر خودی ها و صد البته بدون توجه به تخصص و حساسیت موقعیت آن پست نیز نتیجه شکستن قبح این پدیده در جامعه است ."
" افزایش میزان رشوه در دستگاههای دولتی تحت عنوان نامهایی چون " حق العمل " و پول چای " هم معلول شکسته شدن قبح این گناه در جامعه است ."
آقای نماینده محترم همانطور که ملاحظه می کنید بسیاری از گناهان کبیره و صغیره به دلیل افزایش وقوع آن در جامعه قبح و زشتی خود را از دست داده اند . حال اگر کمی دقت نموده و عقل خدادادیتان را به کار بگیرید متوجه خواهید شد که طلاق با همه مبغوضیتش تنها یکی از حلال های خداوند است و در روایات نیز از آن به عنوان مبغوض ترین حلال نام برده شده است اما رفتارهایی چون دست درازی به بیت المال ، دست درازی به حقوق مسلمانان ،دروغ گویی به رعیت ، بکارگیری افراد نامناسب در پستهای حساس ، رشوه خواری و رفتارهایی از این دست ، از گناهانی است که شاید برا ی پس دادن حساب آنها ، سالها باید در دادگاه عدل الهی منتظر ماند و .....
کاش آنقدر که برای یک حلال مغبوض خداوند نگران بودید برای گناهان بیشماری هم که قبح انها از میان رفته است کمی دلشوره به خرج می دادید .....
با احترام – زهرا فراهانی
هشتم آبان 1386
امروز انتخابات شوراهای دانش آموزی برگزار شد .
یکی از پسر بچه های با مزه تو اعلامیه تبلیغاتیش نوشته بود :
شعار من : بهترین سیاست صداقت است .
کاش اونهایی که یه بیست سی سالی از این آقا کوچولو بزرگترند یه ذره یاد می گرفتند و اینقدر همه چیز رو توجیه نمی کردند . واقعا که بچه ها بهترین معلمهای بزرگتران.....
روز اول آبانماه روز برگزاری انتخابات شوراهای دانش آموزی است . امروز یکی از بچه ها اومد و یه ورقه رو به من نشون داد و گفت : خانوم از این بچه ها خواستم که بزور به من رای بدن . اینام اسمشونه . خندیم و گفتم : عزیزم با قلدری که نمیشه رای جمع کرد . باید با میل خودشون بهت رای بدن. اما تو دلم گفتم : قربون صداقت بچه ها برم که اگه به زور هم رای جمع می کنند علنا اعلام میکنند و دروغ نمی گن . مثل ما بزرگترها نیستند که با هزار ترفند و غذا دادن و وعده و وعید دروغ رای جمع می کنیم و آخر سر هم خودمون رو لایق رای مردم می دونیم . راست گفت آقای حسن زاده آملی که : الهی از کودکان بسیار چیزها آموختم و لاجرم کودکی در پیش گرفتم !