تسلیت گویم به زهرای بتول در عزای بضعه ی پاک رسول اشک ریز حضرت معصومه ام غرق ماتم گشته امشب سینه ام می نشینم بر در زهرا به شام تا کنم من این ارادت را تمام هر زمان دل ، تنگ رویش می شود عازم آن بیت و کویش می شود می روم در شهر قم ، بر مضجعش تا کنم پابوسی آن حضرتش صحن پاکش بوسه باران می کنم عشق خود ، تقدیم ایشان می کنم می دهد آرامشی بس بی نظیر بر دل و بر سینه ی عبد حقیر مرقدش ، آرام جان شیعه است راحتی بر این دل و بر سینه است هر که آید قم ، مداوا می شود از برایش ، عشق امضا می شود گوییا ، آغوش مام اش رفته او هر که در قم کرده او را جستجو لیک امشب گویم از داغ دلی کو به جان شیعه باشد مشکلی من ندانم ، مادر معصومه جان آن گل پیغمبر و فخر جهان از چه نا پیدا بود آن مضجعش صحن پاک و تربت و آن مرقدش در مدینه گشتم و لیک ای دریغ من ندیدم صحن پاک آن شفیق تربت زهرای پیغمبر کجاست ؟ قبر پاک همسر حیدر کجاست ؟ گشتم و اما دریغ این جستجو هم ندادم یک نشان از قبر او من کجا یابم دگر قبر تو را ؟ ای عزیز احمد و هم مرتضی می نشینم تا بیاید آن امام عقده از کارم گشاید او تمام اللهم عجل لولیک الفرج |