کاش این شبها در حرمت بودم و در سوگت اشک ماتم می ریختم ، کاش در صحن سقاخانه ات بودم و به قربان کبوتران حرمت می گشتم، کاش با زائران و خادمان دلسوخته ات همراه می شدم و در عزایت سوگواری می کردم ... شهادتت تسلیت باد ای امام مهربان من .... گرچه در سوزت هماره مست و گریانم رضا هست نام و یاد تو آرامه جانم رضا دورم از صحن و سرایت ای امام مهربان لیک آن عطر حریمت ، نور چشمانم رضا هر شب و روزم بیاد نرگس چشمان تو غرق اشک و آه چون رود خروشانم رضا قبله من مشهد و صحنت حریم خانه ام من که از دوری روی تو پریشانم رضا هر کجا رو می کنم نام تو خوش جلوه گر است من به قربان صفایت ، ماه تابانم رضا می شود روزی خطابم تو نمائی "خادمه " من فدای این خطابت ، جان جانانم رضا من سلام خواهرت را می رسانم سوی تو کاش می شد بشنوم نام تو با جانم رضا جان به قربان علی موسی الرضا و خواهرش من ز عشق پاکتان لبریز بارانم رضا در فضای صحن تو احساس رحمت می کنم کی شود آخر ببینم عشق و سامانم رضا ؟ در فراق تو چه شبهایی که با اشک مدام خسته و دلبسته و محزون و گریانم رضا ۵ اسفند ١٣٨٧ |